آدما از حال هم بیخبرن...
گریستن ما ادما واسه چیه؟شما چی فکر می کنید؟!در این مورد خیلی فکر کرده ام .اندیشیدم چرا گریه می کنند و اگه نمی تونستن گریه کنن چه بلایی سرشون می اومد.
گریه کردنهاشون هم متفاوته اما همشون از یه چیز ناشی میشه:نیاز و خواستن .اما نیازهاشون هم متفاوته .خیلی جالبه وقتی می ری و لایه های انباشت شده جامعه رو باز می کنی.پر است از ادمای جورواجور که همشون نیاز دارن به خواستن و خواسته شدن.یک قلب سینه اش رو در دستاش گذاشته و با بغضی فرو خورده به کوره راهی نامعلوم چشم دوخته است.یکی دل نگران سقف خونشه و دستاشو گذاشته روی سرش و اونهم به جایی که نمی دونه کجاست خیره شده است و سینه اش انباشت شده از ارزوهایی است که حال ریشه دوانده اند چون راهی به بیرون نمی یابند به سینه اش فشار می اورند تا بیرون بجهند و خودنمایی کنند.یکی پشت ویترین مغازه ای در ارزوی کفشی کتونی است که شب ها خواب پوشیدنشو می بینه.اما یکی دیگه خیلی شیک و پیکه و همه اون چیزایی که واسه قبلی ها ارزو بود سه سوته واسش فراهمه .اماخوب که نگاش می کنم می بینم اونم درد داره و وقتی گیر بیاره در پستویی خلوت با اشک چشماشو پر از اب می کنه.
ادامه مطلب